سفارش تبلیغ
صبا ویژن



این روزهای خوب ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم






درباره نویسنده
این روزهای خوب ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم
م.رهــــــــــــا
ای که در این کوی قدم میزنی،روی توجه به حرم می نهی/ پای ز اول به سر خویش نه،‏خویش رها کن قدمی پیش نه... و حرم یعنی همین جا. ایمانگاه هر فراری، که هر کس و هر چیزی در آن امان امن الهیست. اینجا، ‏گریزگاه تمام ناگزیران است. هیچ کس را جواز تعقیب نیست. «و من دخله کان امنا»... اینجا حریم یارست و شیاطین اجازه ی ورود ندارند، ‏که در تراکم نزول فرشتگان جایی برای آنها نیست. هر چه هست خداست و هر که هست خدایی است. تو نیز، ‏اینجا در امانی، ‏از شیطان نفس و عفریت هوی و هوس. امان از «خود» در پناه «خدا». و اینک تویی!‏تثلیث «سکوت،‏اندیشه و عشق»، ‏سکوت در تحیر این جستجوی بی پایان و این یافتن بی سرانجام،‏ سکوت، ‏در ناخودآگاهی از خویش و اضطراب این لحظه های ناب انتظار. انتظار وصال و رسیدن،‏ اتصال به بینهایت بودن...... ««و کاش می شد هرگز خارج نشد از این احرام، که سراسر زندگی حرم امن الهی است.»»
تماس با نویسنده


آرشیو وبلاگ
قرعه کشی
دل را مجال نیست که از ذوق دم زند
راهی دیار یار
دل ز ما گوشه گرفت،ابروی دلدار کجاست؟
مفلسانیم و هوای دل و دلبر داریم
باد بهار مژده دیدار یار داد


موسیقی وبلاگ


عضویت در خبرنامه
 
لوگوی وبلاگ
این روزهای خوب ... - من از آن روز که در بند توام،آزادم

آمار بازدید
بازدید کل :84646
بازدید امروز : 83
 RSS 

   

تیرماه 86 بود،از پله های مرمری که پایین می آمدم توی اون شور و حال و اون استرس خاص وقتی سر به سجده گذاشتم آرزوهام رو یادم رفت!همه هم به من اینو گفته بودند اما فکر نمیکردم اون عظمت،این طوری باعث بشه آدم گیج بزنه!
گذشت و گذشت و گذشت ....
توی این یک سال و اندی خیلی اتفاقات برام افتاد، بی شک همه شون پر از لطف خاص خداوند بود!
وقتی میگم لطف،یعنی حس دستان پر محبت خدا در تمام روزها ...
و این روزها که این آرامش به اوج خودش رسیده .... و باز هم همان دعاها
"یا رب! نگویمت دستم بگیر. دستم گرفته ای ز عنایت،رها مکن"
شکر که هستی و این روزها در اوج خوشبختی تو را بیشتر حس میکنم ...
شکــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــر


نویسنده » م.رهــــــــــــا » ساعت 10:59 صبح روز شنبه 87 آبان 25